سینمای رهبری و مدیریّت شمقدری






ندای سبز آزادی ـ شهاب عموپور: شمقدری نمی داند چه کند. فشار نهادهای امنیّتی بر متولّیانِ آن سینمایی که هر روز یک گوشه اش در می رود و محصولِ رهیده ی خود را به دنیا معرفی می کند، چنان است که او در مقام متولّی سینمای کشور، بدون جوابی مناسب برای نهادهای پر فشارِ امنیّتی، یک روز از لابی با مجامع سینمایی آمریکایی سخن می گوید و دو روز بعد، از شکایت علیه آلمانی ها دم می زند. سینماگران را نهادهای امنیتّی چند سالی است که به شدّت می پایند؛ فیلمسازانِ مستقل اما به راه خود می روند: "لرزاننده ی چربی" محمد شیروانی در رتردام جایزه می گیرد و "پرده" جعفر پناهی، در برلین. مدیرانِ ارشادی و حوزویِ سینما را، دیروز رهبر ایران خطّ می دهد که «درگیر اختلاف های بیهوده نشوید». آنها همچنان در پی سینماگرانی هستند که با اتّصاف به لقب "عمّاران سینمایی" در خدمت حکومت و ستایش از آن درآیند. این است که وقتی هرچه تدبیر می کنند، "خروجی" سینما برای شان قابل به کنترل نمی شود، از سمتِ "ورودی" می آیند و تازه ترین پیام از بالا صادر می شود که «اصلاحِ این عرصه، نیازمند اصلاح مبادیِ ورودی آن است».



از فجر به عمّار؛ به گوش‌ام

عصر سه شنبه، تنی چند از سینماگران کشور و تنی چند از آنها که از سینماگران کشور نیستند، مهمانِ رهبر جمهوری اسلامی ایران بودند. این افراد که در دیداری با موضوعیّت سینما حضور یافتند، نه برگزار کنندگان و برگزیدگان مهم ترین جشنواره سینمایی کشور –فجر- ؛ بلکه جمعی از برگزار کنندگان و داوران "جشنواره فیلم عمّار" بودند که به نزد آیت الله خامنه ای رفتند تا جدیدترین راهبردهای سینمایی منظوره را دریافت کنند.

وحید جلیلی (برادر سعید جلیلی و کسی که میان فرهنگ و رسانه و هنر با «فتنه 88» پل زده)؛ نادر طالب‌زاده (مستندساز و تئوریسین "شبیخون ناتوی فرهنگی")؛ حسن عباسی (سخنران مشهور ضد جنبش سبز)؛ مهدی نصیری (مدیرمسئول و سردبیر رادیکال و سابق روزنامه کیهان)؛ ابوالقاسم طالبی (کارگردان قلاده های طلا)؛ فرج الله سلحشور (بلندگوی مشهور مخالف سینمای مستقل)؛ حسین محمدی (مشاور ارشد رهبری و از لیدرهای اصلی صداو سیما)؛ سردار سعید قاسمی (سخنران آتشین مزاج)؛ سید جمال عود سیمین، محمد صادق باطنی، ابراهیم فیاض، و مصطفی رضوانی از داوران و منتخبان جشنواره فیلم عمّار، ازجمله کسانی بودند که به دیدار نفر اول نظام جمهوری اسلامی رفتند؛ و در این دیدار شنیدند: «تزلزل ناپذیری عمّار در حوادث مختلف صدر اسلام و همچنین امتحان های سخت دوران بعد از پیامبر اسلام(ص)، موقع شناسی و حضور در وقت نیاز، و نقش تبیین کننده ی او در مسائل و حوادث دوران حضرت علی (ع)، از ویژگی های برجسته و بارز عمّار بود».

 سپس برای دستیابی به جایگاهی عمّارگونه در سینمای کشور، آنها چنین مورد تأکید قرار گرفتند: «ضرورت برنامه ریزی و تشکیل اتاق فکر برای حرکت جوانان و استعدادهای جدید در عرصه هنر اسلامی و سینمای دینی و همچنین ورود افراد متدین و انقلابی و صاحب تخصص و تجربه به این عرصه».



بترسید و بعد بسازید

حرکت به سمت سینمای ستایشی و راهگشایی برای ورود استعدادهای جدید در عرصه هنر اسلامی، در حالی مورد تأکیدات تازه قرار گرفت که این سال ها، سال های بیم پروری و ترسانیدنِ سینماگران از نتایجِ کنش های حرفه ای شان بود. سی و یکمین جشنواره ی فیلم فجر، چند روز پیش در شرایطی خاتمه یافت که حتّی داوران رسمی و منتخب به توسّط وزارت ارشاد نیز، بر ترسو شدن فیلمسازان حاضر در جشنواره ی فجر اذعان داشتند. "مهدی فخیم زاده"، کارگردان و بازیگر شناخته شده ی سینمای ایران که امسال یکی از اعضای هیأت داوران بخش مسابقه سینمای ایران بود، در همین زمینه به خبرگزاری کار ایران گفته است: «جشنواره فجر نشان داد که سینمای ایران ترسو شده است». فخیم زاده در توضیح این شرایط می گوید: «شاخصه ی اصلی فیلم‌های امسال، ترسیده بودنشان است. این ترس به همه ی فضای سینمای ایران سرایت کرده و تبعات آن را در سال آینده خواهیم دید. این مسأله، فیلمسازان و تهیّه‌کنندگانِ ما را وادار کرده تا دست به عصا راه بروند و سینمایی خنثی تولید کنند».



تأکید داریم که بترسید و اصلا نسازید

چند سالی ست که وزارت ارشاد با هماهنگی نهادهای قضایی، قوانینی را به تصویب رسانده تا راهِ برخورد با سینماگران را قانونی کند. سینما که در دهه ی گذشته، شناخته ترین هنر ایران در مجامع جهانی بود و سبب ساز مبادلات فرهنگی/ اجتماعی بسیار میان ایران و جهان، اندک سالی بعد مورد عتاب مقامات ارشد نظام قرار گرفت و از آن با عنوان «دریچه های نفوذ غرب» یاد شد. تدارکات رسانه ای و برنامه های تلویزیونی بسیاری در نکوهش سینمای هنری و راه یابنده به جشنواره های خارجی فراهم آمد و اندک اندک، جز در موارد معدودی، پای فیلمسازان از مجامع هنری مشهور دنیا برچیده شد. بودند در این میان کسانی که به راه خود ادامه می دادند و ترس از حکومت نداشتند. امّا مدام با فشار و غضب نهادهای امنیّتی و ارشادی مواجه می شدند و وسعت عملکرد شان به کمینه ی ممکن رسیده بود. سخت گیری در ساخت فیلم، چه فیلم های با مجوّز و چه بدونِ آن؛ و منع کردن فیلمسازان از ارسال فیلم به خارج، مداوما توسط مقامات ارشاد گوشزد می شد و فیلمسازانی همچون پناهی و رسول اف و ... مورد تهدید قرار داشتند و کارشان به زندانی شدن هم کشید. موج فشارِ بعدی هم با دستگیری مستند سازان و پخش کننده گانی همچون مجتبی میرتهماسب و ناصر صفّاریان و هادی آفریده و کتایون شهابی و ... ادامه یافت؛ تا سینما، همان مطلوبی «بی مورد و بی مسأله» باشد که وزیر ارشاد در جشنواره ی سی و یکم مدّعی بر دست یافتن به آن شد.



ترسی که برادر مرگ نشد

امسال، برخلاف آن چه در بخش های رسمیِ جشنواره ی فجر یافته و دیده شد، سالی بود پر از فیلم های نترسیده و البتّه "به نمایش درنیامده" در جشنواره، "محمد شیروانی" که علی رغم فشارهای مرسوم، "لرزاننده ی چربی" را ساخته بود، گرچه فیلم ش به فجر راهی نیافت، اما بدون همکاریِ دولت، روانه ی "جشنواره ی فیلم رتردام" کشور هلند شده و در بخش مسابقه ی اصلی، برنده ی جایزه شد. "جعفر پناهی" که زجر زندان و ممنوع الکاری طویل المدّت را در توشه ی خود داشت هم، بی اعتنا به قوانین محدود کننده و ترس از عقوبت، فیلم جدید خود را در خانه ساخت و در ساخت آن، از همکاری دیگر کارگردان و فیلمنامه نویس نترسِ سینمای ایران، "کامبوزیا پرتوی" هم بهره گرفت. "جشنواره فیلم برلین" کشور آلمان هم، نه تنها فیلم را در بخش مسابقه پذیرفت، بلکه به حکم هیأت داورانِ بین المللی اش، جایزه ی "خرس نقره ای" بهترین فیلمنامه را به آن اعطاء کرد.

در همین اوضاع، "جواد شمقدری" رییس سازمان سینمایی کشور هشدار می داد که «اگر فیلمی می‌خواهد به خارج از کشور برود و به هر شکلی هرجایی نمایش داده شود، باید مجوز بگیرد؛ اما متأسفانه دیده می‌شود که بدون مجوّز نیز اتفاق می‌افتد. قطعا این‌ها جرم و رفتاری غیرقانونی است. البتّه نظام صبوری دارد و تحمّل می‌کند؛ اما معنی آن، این نیست که این رفتارهای غیرقانونی دیده و ثبت نمی‌شود. بالاخره جایی باید پاسخ بدهند».



شب های لابی اسکار و روزهای اعتراض برلین

فیلم های پناهی و شیروانی، همچون فیلم "خانواده پدری" مسعود بخشی و "به امید دیدار" محمد رسول اف، تنها چند مورد از فیلم هایی بودند که برخلاف نظر مسئولان سینماییِ این سال ها ساخته شده و به مجامع جهانی راه یافته بودند. قطع نشدنِ روند این گونه تولیدهاست که مسئولان امنیّتی را وادار می کند تا مدام مسئولان سینمایی را تحت فشار گذاشته و از چند و چونِ این شرایط توضیح بخواهند. اثرات این فشارها در سخنان رییس سازمان سینمایی کشور نیز مشهود است، آن جا که خود و سازمان ش را با مقوله ی برخورد با سینماگران فاصله می دهد و می گوید: «البتّه سازمان سینمایی یک نهاد قضایی یا انتظامی نیست و ماهم علاقه نداریم که برخورد با این رفتارهای غیرقانونی به اینجا‌ها بکشد».

همین دو روز پیش بود که وی برای موجّه جلوه دادن ارسال فیلم "جدایی نادر از سیمین" به آکادمی اسکار، آن را برگرفته از خواست رییس دولت دانسته  و اظهار داشته بود: «احمدی نژاد گفت بروید اسکار بیاورید و ما هم رفتیم و لابی کردیم و "فرهادی" اسکار گرفت».

وی امّا دیروز و در شرایطی که هیأت داوران جشنواره ی فیلم برلین، جایزه ای را به جعفر پناهیِ بی مجوّز اهدا کرد، دم از لابی کردن نزد و برعکس، آن جشنواره را تقبیح کرد: «ما اعتراض خودمان را به جشنواره ی فیلم برلین اعلام کردیم و فکر می‌کنیم مسئولان جشنواره ی برلین باید رفتارشان را تغییر بدهند. در تعامل و همکاری‌های فرهنگی و سینمایی، این رفتار، رفتار درستی نبود».



 چه کنیم و چه نکنیم

هرچقدر که سهل گیری فیلمسازانی همچون "داریوش مهرجویی"، باعث تولید آثاری متوسط –به گواه اکثر کارشناسان- در این سال ها شده، سخت کوشیِ برخی دیگر از سینماگران، سبب تولید آثاری شده است که در سینمای بی رمق این روزهای داخل ایران، همچنان نام سینمای ایران را در دنیا مطرح می کنند. این، باعث عقب نشینیِ متولّیان سینما نیز شده و صحبت هایشان در مورد چگونگی کنترل خروجی سینما، نرمش های بیش تری دارد. شمقدری می گوید: «امیدواریم که پس از تشکیل صنوف سینمایی، بنشینیم و قانون و قائده‌ای بنویسیم که این اتفاقات نیفتد. زیرا فیلمی كه بدون مجوّز ساخته می‌شود، به هیچ عنوان مورد تأیید ما نیست».

شمقدری و همکارانش که بیش از یک سال قبل، نهاد صنفی "خانه سینما" را نیز به تعطیلی کشانده بودند. اکنون در نتیجه یابی از همان عملکرد هم به بن بست رسیده و سعی در تعامل بیش تر با سینماگران دارند. دیروز "مسعود جعفری جوزانی" که به نمایندگی از محمود احمدی نژاد در «جلسات اصلاح و بازنویسی اساسنامه ی خانه سینما» شرکت می کند خبر داد: «آخرین جلسه ی رسمی "کمیته اصلاح اساسنامه خانه سینما"، دوشنبه 30 بهمن ماه برگزار شد و طی آن، اساسنامه به تأیید هر هفت عضوِ شرکت‌کننده در این کمیته رسید».

جعفری جوزانی اظهار داشت: «امیدوارم متن ارائه شده، بی کم و کاست به تصویب قانون‌مداران رسیده و پیش از پایان اسفند ماه، شاهد بازگشایی خانه ی سینما باشیم».



سیاستِ گیج و سینمای چماق و هویج

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در تاریخ اول اسفند ماه 1391 می گوید: «مدیران فرهنگی در وزارت ارشاد، به دنبال جذب حدّاكثری هستند و اهل سیاسی كاری نیستند». در همان تاریخ امّا آیت الله خامنه ای برخلاف وزیر، مدّعی است: «یکی از مسائل دروغی که در دنیا تبلیغ می شود، این است که می گویند هنر نباید با سیاست آمیخته شود». "فرج الله سلحشور"، از حاضران جمع عّماریونِ سینما در نزد رهبر، معتقد است: «مبانیِ سینمای ایران را صهیونیست ها نوشته اند». و سینما هم چنان با کوشش عدّه ی اندکی هم که باشد، راهِ خود را در مجامع فرهنگی جهان می جوید و می پوید. حتّی اگر مخالفان سینما که با چماقِ کنترل بر در خروجی سینما ایستاده و کاری از پیش نبرده اند، بخواهند با تغییر شیوه، هویج هوسناک در دست گیرند و بر درِ ورودی سینما ایستاده و بگویند: «اصلاحِ این عرصه، نیازمند اصلاحِ مبادی ورودیِ آن است. برنامه‌ریزی و تشکیل اتاق فکر برای حرکت جوانان و استعدادهای جدید در عرصه هنر اسلامی و سینمای دینی و همچنین ورود افراد متدیّن و انقلابی و صاحب تخصّص و تجربه به این عرصه، ضرورت دارد».

0 commenti:

Posta un commento