حکایت اوباما


حالا هم شده حکایت اوباما. به او گفتیم یا با اونا یا با ما، فورا گفت: با شما. بعد به او گفتیم حکومت و رهبرانش را تحریم کن. گفت: چشم و تحریم کرد و اسم شان را آورد در لیست ممنوعیت. گفتیم این تلویزیون های جمهوری اسلامی را از همه جا جمع کن. بیچاره جمع کرد. گفتیم حمله به ایران نکن. گفت چشم و حمله نکرد. گفتیم بانکهای ایران را تحریم کن، تحریم کرد. شب چله بدبخت بیچاره رفته هندوانه خورده، چهارشنبه سوری از روی آتش پریده، عید نوروز فارسی یاد گرفته تبریک عید گفته، دیگر چه غلطی باید بکند که نکرده؟ حالا همه گیر داده اند که اوباما باعث شده در تونس و مصر و لیبی انقلاب بشود. انگار عمه اوباما بود می گفت " تونس تونس ایران نتونس" خوب! خودمان بودیم بیچاره اش کردیم. حالا باید هفته دیگر دست میشل و دو تا دخترش را بگیرد و برود نیویورک خانه اجاره کند.
بدبختی اگر صاحبخانه اش ایرانی باشد که همان هفته اول اسباب اثاثیه اش را می ریزد توی خیابان پنجم باید توی مترو ساکسیفون بزند.


دیگه نوبتی هم باشه نوبت ما مردم ایران که یه تکونی بخوریم.

0 commenti:

Posta un commento