اسپانيا را رئيس فدراسيون آنها قهرمان نكرد، بارسلونا و رئال قهرمانش كردند ...
90 : روزي كه برانكو از فوتبال ايران رفت برخي شروع كردند به عذرخواهي از مردم بابت نتايجي كه تيمملي با دادكان و برانكو در جامجهاني گرفته بود و اينكه به مكزيك و پرتغال باخته بود و با آنگولا مساوي كرده بود.
آن روز برخي كه سادهتر به وقايع مينگرند و شايد تخصص كافي در فوتبال ندارند تصور ميكردند كه چند سال بعد ما حتما در جامجهاني از مرحله اول و شايد دوم هم صعود كنيم اما آن چند سال بعد رسيد و ما حتي به جامجهاني هم نرفتيم. حالا هم به نظر ميرسد در نااميدي غرق شدهايم، هرچند در نااميدي هنوز بسي اميد باشد.
دوباره نورونهاي عصبي مغز اطلاعات را مخابره ميكند و پردازش را شروع كرده و سردمدار پخش اين اطلاعات شده امير اردشير قلعهنوعي، او پرچم را بالا برده تا مقايسهها شروع شود، مقايسههايي كه هميشه افسوس را به همراه خود دارد و بدون رودربايستي بايد گفت تمامي اين قياسها بهگونهاي ناجوانمردانه ناراحت كننده است چون هر بخشي از گذشته را كه كات ميكني متوجه ميشوي كه از شرايط كنوني بهتر بوده و بدتر آنكه هرچقدر بيشتر عقب ميروي متوجه فاصله آقايي ايران در آسيا و سقوط كنونياش خواهي شد وگرنه كجا امثال لبنان، قطر و ازبكستان را ياراي تقابل با فوتبال ايران بود؟ حرفهاي امير اردشير يك نكته را شفاف بيان ميكند:
از بركناريها هيچ به دست نياوردهايم!
از بركناري همين امير قلعهنوعي ، همان شهريار، آن دادكان و اين برانكو و آن ...
هيچگاه درست روي ريل حركت نكردهايم و هرگز سعي نكرديم اشكالات اساسي را برطرف كنيم! و در پارهاي از تاريخ هم تنها متكي به يك اسم سعي كردهايم تمامي معايب سيستم داغان فوتبال ايران را قايم كنيم و جلو و جلوتر برويم و با هرگام رو به جلو احساس كنيم كه چقدر در گام برداشتن آهسته دويدهايم.
در واقع بايد به جمله تاريخي علي پروين در پكن برسيم كه گفت: ديگران در آسيا سوار بر مرسدس بنز شدهاند و ما با موتور گازي حركت ميكنيم !»
... و چقدر اين حرف درست بود شايد امروز بيشتر بتوان آن حرف را فهميد.
بله ما پروينها، داييها، قلعهنوعيها، قطبيها، برانكوها، بلاژوويچها ، دادكانها، مصطفويها، فائقيها و ... را كنار گذاشتهايم اما همچنان مديران باشگاهها و مديران فدراسيونهاي ما سوار بر همان موتور گازي هستند كه بودند.
در واقع راننده را عوض كرديم اما به وسيله نقليه دست هم نزديم!
فوتبال دولتي و ورشكسته ما قرار هم نيست كه به جامجهاني برود. وقتي شركتهاي خصوصي از آب كره ميگيرند و از بستني فروشها ريوالدوها را ميسازند و مسيها را از 8 سالگي با وجود اشكال قلبي به برترين بازيكنان ادوار نزديك ميكنند و ما با پول دولت بازيكن ميخريم و براي سازندگي مانعي بسيار بزرگ به نام سربازي داريم و با هر باخت و بردي صدا و سيماي ما اعتراضهاي مردم را به تصوير ميكشد بدون آنكه رقص و پايكوبي طرف برنده را هم نشان دهد و نهايتا با به تصوير كشيدن فريادهاي بازنده مديرعاملها را پيدرپي عوض ميكنيم. چرا بايد تصور كنيم كه بايد در اين فوتبال برنامههاي بلندمدت داشت با سيستم حركت كرد؟
مگر باشگاههاي ما چه كردهاند؟ كدامشان قهرمان آسيا شده اند كه تيمملي به تبع آنها قهرمان قاره شود؟
اگر اسپانيا قهرمان ميشود و قهرمان ميشود دليلش رئيس فدراسيونش نيست، دليلش بارسلونا و رئال و رئال مادريد هستند كه از همه جلو زدهاند و برنامههاي 20 ساله تدوين ميكنند و گرنه فدراسيون فوتبال با اين تعداد كم بازيكن موفق اما بيانگيزه بايد چه كند؟ به جامجهاني برود؟
علي دايي كه آقاي گل جهان شده بود حالا چرا نمونه ندارد؟ چرا ما براي پركردن جاي دايي به دورگهها روي آوردهايم؟ چرا جانشين نساختهايم؟ چرا ديگر از امثال نامجو مطلقها ، پروينها، مرفاويها، پيوسها، ناصر محمدخانيها، قلعهنوعيها، شاهين و شاهرخ بيانيها و منافيها و محرميها و ... خبري نيست؟!
با آنها قهرمان قاره شديم و به جامجهاني هم رفتيم آن هم بدون امثال كيروش.
حالا كيروش را داريم اما موضوع اينجاست كه ديگر اينها را كه برشمرديم نداريم.
مسئله فقط كفاشيان نيست، موضوع بالاتر از اين حرفهاست چرا كه سيستم غلط است و با اين سيستم كه اقتصادي فكر نميكند (چون نيازي به آن ندارد) ما همچنان سوار بر همان موتور گازي هستيم، كه بوديم.
محمد سررشتهداري 90 ورزشی
0 commenti:
Posta un commento